سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
فصل اول قسمت 01 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 02 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 03 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 04 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 05 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 06 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 07 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 08 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 09 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 10 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 11 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 12 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 13 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 14 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 15 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 16 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 17 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 18 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 19 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 20 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 21 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود قسمت 22 : لینک مستقیم : دانلود | هیپ فایل : آپلود ...| زیرنویس فارسی : دانلود دانلود زيرنويس فارسی بصورت يکجا موضوعات مرتبط: سریال، ، برچسبها: [ 2 / 2 / 1391برچسب:دانلود سریال خاطرات خون اشام فصل اول , ] [ 1:25 PM ] [ meysam ]
سرعت بخشیدن به ماشین در عکس با فتوشاپ
برای دیدن آموزش به ادامه مطلب بروید موضوعات مرتبط: کامپیوتر، ، برچسبها: ادامه مطلب [ 2 / 2 / 1391برچسب:آموزش فتوشاپ, ] [ 11:52 AM ] [ meysam ]
موضوعات مرتبط: بازی ، ، برچسبها: [ 2 / 2 / 1391برچسب:بازی" بازی کم حجم "بازی کامپیوتر", ] [ 11:48 AM ] [ meysam ]
این بار دانلود بازی تنیس که یکی از بازی های ورزشی پر طرفدار هست رو برای
رمز فایل : asangame.ir
موضوعات مرتبط: بازی ، ، برچسبها: [ 2 / 2 / 1391برچسب:بازی" بازی کم حجم "بازی کامپیوتر"دانلود بازی تنیس, ] [ 11:47 AM ] [ meysam ]
موضوعات مرتبط: بازی ، ، برچسبها: [ 2 / 2 / 1391برچسب:بازی" بازی کم حجم "بازی کامپیوتر", ] [ 11:43 AM ] [ meysam ]
[ 2 / 2 / 1391برچسب:دانستنیها"ایا میدانستید", ] [ 11:41 AM ] [ meysam ]
موضوعات مرتبط: بازی ، ، برچسبها: [ 2 / 2 / 1391برچسب:بازی, ] [ 11:38 AM ] [ meysam ]
[ 2 / 2 / 1391برچسب:بازی, ] [ 11:36 AM ] [ meysam ]
وقتی قطره ی اشکی به ساحل چشمان تو می رسد آهسته آهسته
موضوعات مرتبط: مطالب عاشقانه، ، برچسبها: آموزش فتوشاپ ـ قسمت 17
نحوه کاهش حجم تصاویر در فتوشاپ
تصویر را در فتوشاپ باز می کنیم. اولین کار این است که دقت تصویر را پائین بیاورید. برای این کار از منوی Image گزینه Image size را انتخاب کنید. در این کادر در بخش Resolution در پائین کادر عدد 300 را تبدیل به 72 کنید و Ok را کلیک کنید. با این کار دقت تصویر به 72 نقطه در اینچ کاهش می یابد. قدم بعدی این است که ابعاد عکس را کاهش دهید. این کار به میزان زیادی از حجم آن کم می کند. باز هم از منوی Image گزینه Image size را انتخاب کنید.
این بار در بخش Document size طول و عرص عکس را کم کنید. برای مثال، چنین عکسی با ابعاد ? در ? مناسب به نظر می رسد. سپس ok را کلیک کنید. قدم آخر تغیر فرمت عکس است از منوی File گزینه Save for web را انتخاب کنید. در بخش Settings فرمت Jpg را انتخاب کنید و در زیر آن ، کیفیت را روی Medium تنظیم کنید. میتوانید کیفیت عکس را در کادر سمت چپ ببینید. در بخش پائین نیز حجم عکس با کیفیت کنونی نشان داده می شود. دکمه Save را کلیک کنید، مکان ذخیره سازی و نام عکس را مشخص کرده و باز هم Save را کلیک کنید.
میبینید که حجم عکس نهائی، اختلاف زیادی با عکس اصلی دارد. عکس اولیه با فرمت Tiff حدود 10 مگابایت و عکس نهائی حدود 5 کیلوبایت حجم دارد. یعنی یک دو هزارم! موضوعات مرتبط: کامپیوتر، ، برچسبها: [ 2 / 2 / 1391برچسب:آموزش فتوشاپ, ] [ 1:49 AM ] [ meysam ]
اس ام اس عاشقانه محاسبه عاشقانه :
۱ + ۱ = همه چیز
و
۲ – ۱ = هیچ چیز
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم
نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی
چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی . . .
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
اسپند دود می کنم ، برای عشقمان
هر شب
میان راز و نیاز های شبانه
نکند جادوگر زشت بی تفاوتی ، چشممان بزند . . . موضوعات مرتبط: sms(عاشقانه و فلسفی)، ، برچسبها: ادامه مطلب داستان آموزنده “پسر تنبل”
مردی پسر تنبلی داشت که از زیر کار درمیرفت و همه چیز را به شوخی میگرفت. روزی او را نزد حکیم آورد و گفت: “از شما میخواهم به این پسر من چیزی بگویید که دست از این تنبلی و بیتفاوتیاش بردارد و مثل بقیه بچههای این مدرسه به دنیای واقعیت و کار و تلاش برگردد.”
حکیم با لبخند به پسر نگاه کرد و گفت: “پسرم اگر تو همین باشی که پدرت میگوید زندگی سخت و دشواری مقابلت هست. آیا این را میدانی؟”
پسر تنبل شانههایش را بالا انداخت و گفت: “مهم نیست؟”
حکیم با تبسم گفت: “آفرین به تو که چیزی برای گفتن داری. لطفاً همینی که میگویی را درشت روی این تخته بنویس و برای استراحت با پدرت چند روزی میهمان ما باش.”
صبح روز بعد وقتی همه شاگردان برای خوردن صبحانه دور هم جمع شدند حکیم به آشپز گفت که برای پسر تنبل غذای بسیار کمی بریزد. طوری که فقط سر پایش نگه دارد.
پسر که از غذای کم خود به شدت شاکی شده بود نزد حکیم آمد و به اعتراض گفت: “این آشپز مدرسه شما برای من غذای بسیار کمی ریخت!”
حکیم بی آن که حرفی بزند به نوشتهای که شب قبل پسر روی تخته نوشته بود اشاره کرد و گفت: “این نوشته را با صدای بلند بخوان! حرفی است که خودت نوشتهای!”
روی تخته نوشته شده بود: “مهم نیست!” و این برای پسر تنبل بسیار گران تمام شد. ظهر که شد دوباره موقع ناهار غذای کمی تحویل پسر تنبل شد. این بار پسر با اعتراض همراه پدرش نزد حکیم آمد و گفت: “من اگر همینطوری کم غذا بخورم که خواهم مرد.”
حکیم دوباره به تخته اشاره کرد و گفت: “جواب تو همین است که خودت همیشه میگویی!”
روز سوم پسر تنبل زار و نحیف نزد حکیم آمد و گفت: “لطفاً به من بگویید اگر بخواهم غذای کافی به دست آورم چه کار کنم؟”
حکیم به آشپزخانه رفت و گفت: “هر چه را آشپز میگوید تا ظهر انجام بده!”
پسر تنبل تا ظهر در آشپزخانه کار کرد و ظهر به اندازه کافی غذا خورد. او خوشحال و خندان نزد حکیم آمد و گفت: “چه خوب شد راهی برای نجات از گرسنگی پیدا کردم!” و بعد خوشحال و خندان برای تأمین شام خود به آشپزخانه برگشت.
پدر پسر تنبل با تعجب به حکیم نگاه کرد و از او پرسید: “راز این به کار افتادن فرزندم چه بود؟”
موضوعات مرتبط: داستان اموزنده، ، برچسبها:
صفحه قبل 1 ... 36 37 38 39 40 ... 120 صفحه بعد
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |